حالا من چکار کنم ؟ چطوری از امنیت پسوورد برای وبلاگم مطمئن بشم ؟
این مسالهی دائم الآنلاین بودن من هم بدجوری داره رو اعصاب هم من هم بقیه راه می ره . نه ؟؟
یه روز سرد زمستونی بود ، و زمین و زمان پوشیده از برف .حدود یک متری برف اومده بود ، (این مقدار برف و سرما برای آب و هوای شمال یه مقدار غیر عادیه . ) صبح زود با اینکه همه جا برفی بود تصمیم گرفتم بیام بیرون و ببینم چه خبره اما خب بد موقعی رو انتخاب کرده بودم ، داییم مجبور شد تو اون سرما بره دنبال ماشین اونم اونوقت روز به زور یدونه ماشین بنز پیدا کرد (نمی دونم قراضه بود یا نه) من و بقیه دست اندرکاران سوار شدیم رفتیم ر.ش.ت چون بیمارستان اونجا بهتر از شهر خودمون بود .رفتیم اونجا ولی دیدیم اونجا از برف خبر زیادی نیست و فقط گوشه گوشه شهر به اندازه بسته چیپس رو زمین برف باقی مونده (تشبیهو حال کردین ؟) حالا ما با چکمه در پا و پالتو و پتو و کلی لوازم جانبی تو جایی که از برف خبری نبود یه مقدار غیر عادی بودیم و بگی نگی تو ذوق میزدیم. .....
بعدش خواستیم برگردیم خونه ، مادر بزرگم می گه منو گذاشتن لای یه پتو و به شدت پیچیدن دورم که سرما نخورم و راهی خونه شدند. میگه وقتی رسیدیم خونه و پتو رو از دورت باز کردیم صورتت بشدت سرخ شده بود هم از گرما هم از کم هوایی ( اینم از بد شانسی شما) . پوست بدنم سفید رنگ بود و (هست) - الانشم تا یه اتفاقی می افته ، خجالت می کشم یا ... با یه مقدار تغییر وضعیت، صورت سفیدم سریع سرخ می شه و زود لو می رم – این موضوع احساس شدت گرما رو تقویت می کرد.خلاصه اومدم بیرون و به کرهی زمین و آدمهاش افتخار دادم .
بد شانسی منو می بینید من که تو برف ریزان دنیا اومدم تو زندگیم یه برف درست و حسابی ندیدم که باهاش آدم برفی چیزی درست کنم. امسال هم فقط از یه شب تا ساعت 11 صبح فرداش برف اومد و بعد از ظهر هوا آفتابی شد که از شانس من همون 3-4 ساعت صبح هم کلاس داشتم و به دعاهای آقای حجام (دبیر زبان) گوش می دادم که می گفت من زنجیر چرخ ندارم که بر گردم تهران و دعا می کرد برف وایسته ، برف هم انگاری بهش برخورد و رفت و دیگه ازش خبری نشد که نشد . اه به این شانس
آی ایهالناس بشتابید که من یه کشف بزرگ کردم اونم خیلی خیلی بزرگ ، قبلا ها که خیلی از چت بدم می اومد و رو سیستمم مسنجر نصب نمی کردم (حدودا شاید 7-8 ماه پیش) وقتی یه کسی برام کامنت می ذاشت پشتش هم یه سری علامت می ذاشت مثل : :D یا :( و من تو خماری معنی اینا گیج و ویج . بعدها که بنا ببه تقاضای بعضی از دوستام مسنجر نصب کردم و یه مقدار کار کردم فهمیدم قضیه از چه قراره ، ولی نمی دونستم که مثلا:( این چه ربطی به ناراحت بودن داره ، تا اینکه چند روز پیش تصمیم گرفتم یه مقدار آی کیو مصرف کنم بفهمم قضیه از چه قراره به این نتیجه رسیدم که اگه چپرکی به این :( نگاه کنین می شه شکل انتزاعی یه صورت ناراحت و :D شکل ساده شدهی صورت خندون که اون دو تا نقطه نشانگر چشمشونه . شاهکار کردم نه ؟ حالا کم کم رو بقیهی شکل ها هم آی کیو مصرف می کنم ببینم بقیه رو هم می تونم پیدا کنم یا نه .
|
فقط همین قدر روز دیگه مونده
با اینکه زیاد از شخصیت شهیار قنبری خوشم نمی یاد (بخاطر یه سری رفتارهاش) ولی خب از این کلیپ با صدای شهیار و این ترانه مخصوصا خوشم اومد ...
اون کلیپه
دیروز یه ایمیل خیلی جالب از آقای مانی مامانی دریافت کردم . بد نیست شما هم بخونیدش :
mani khouminy@yahoo.com
to ghalat kardi be jamaeat pesara harf zadipak koni vaila saiteto be goh mikasham bye |
خلاصه من بهش هیچی بد و بیراه نگفتم ، با اینکه می تونستم و خیلی هم آدم بد اخلاق و بد قلقی هستم تا حالا هم هر وقت همچین مشکلی داشتم خودم حلش کردم ولی اینبار می خوام به بابا و مامانم هم بگم که اونا در جریان باشن بعد از ظهر ساعت 3 می رم اونجا و مطمئنا اونجا حسابی جو رو بر علیه من آماده کرده (بعد از ظهر ترسیم فنی و ریاضی هم داریم) و می ترسم در نبود من در خونه جو خونه رو هم با دروغهاش بر علیه من بشورونه . ولی من امروز تکلیفم رو با این مرتیکه روشن می کنم ... بهش می گم می تونم بهت فحش بدم می گه تو گه خوردی مرتیکه بی شعور (تو تلفنی که ساعت 10 زد و تا دیدم داره فحش می ده قطع کردم تا رودرو با شاهد گرفتن دبیر جوون ریاضی و بچه ها حسابی حالش رو جا بیارم )
من امروز خون به پا می کنم اعصابم حسابی بهم ریخته بودها ولی الان یه کم بهترم ولی دلیل نمی شه تکلیفم رو باهاش روشن نکنم می دونم که همهی بچه های کلاس (چه پسر چه دختر) با من موافقن حتی این دبیرهامون هم از این دل خوشی ندارن . حالشو می گیرم.
با اینکه زیاد آدم مذهبی نیستم ولی سعی می کنم هر جوری هست هر سال این مراسم رو از نزدیک ببینم ، چون جدا از جنبهی مذهبیش یه حال و هوای خاصی داره .
مراسم اینطوریه که تو یه محله های خاصی که حسابی کوچه پس کوچه می خوره ، بعد از غروب آفتاب ساکنین هر خونه که نذر دارن ، جلوی در خونه شون یه منقل کوچیک می ذارن و یه آتیش درست می کنن و بعد در کنار آتیش تو یه ظرفی یه مقدار برنج خام می ریزن و اگه هم دلشون خواست با شربت یا شیر داغ از مردم پذیرایی می کنن.
از اونور مردم دیگه هم که باز نذر دارن چهل تا شمع مخصوص که به اندازهی خودکاره ولی قدرت راست ایستادن نداره (تقریبا شبیه نخه) با چهل تا خرمای خام یا نیم پخته تهیه می کنن .
حالا جماعت تو یه دستشون شمع و تو اونیکی دستشون کیسه ی خرما راهی می شن ، جلوی در هر خونه ای که آتیش روشن کرده می ایستن یه شمع تو آتیش می ندازن و یه خرما هم تو ظرف جمع آوری خرمای صاحب آتیش و یه 20-30 دونه برنج هم بر می دارن و تو یه پلاستیک جمع می کنن.این کار تا چهل تا خونه تکرار می شه و این بسته به میل طرف داره که کجا شمع بندازه و هیچ قانون خاصی برای اینکار وجود نداره .
ولی شما باید این مراسم رو از نزدیک ببینید که چقدر قشنگه ، حساب کنید تو کوچه های تاریک تو غروب آفتاب فقط نور آتیشه که همه جا رو روشن می کنه .آدمها هم که طبق معمول سرشون تو کار خودشونه مخصوصا جوونها .
مراسم بسیار زیبا و دیدنی ایه ، من که هر سال می رم . (نمی یای بریم)
- چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
- آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده کرده اند!
- ببین خانوم, تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پونزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده میکنند, ولی زنها از سی هزار کلمه. دیدی ثابت شد شما زنها بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟
- هیچ هم همچین چیزی نیست. فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره!
- ... ببخشید چی گفتی؟
تلفن همراه تنها چیزیه که مردها سرش دعوا دارند که مال کدومشون کوچیکتره...
بهترین انتقام از زنی که شوهرتون رو از چنگتون در آورده چیه؟
بذارین شوهرتون مال اون بمونه!
- مامان من شنیده ام تو بعضی از کشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همدیگه رو نمیشناسن! راسته؟
- دخترم تو همه جای دنیا وضع همینه!
- بهترین مدرک دروغ بودن قصه ها چیه؟
- شاهزاده افسانه ای همیشه خوش تیپ و باهوش و پولدار و مجرده!
آگهی نیازمندی: به پنج مرد زرنگ و کاری یا یک زن نیازمندیم...
- به پنجاه تا مرد در ته اقیانوس چی میگن؟
- یک شروع خوب!
یه مرد متاهل تنهایی میره مسافرت. وقتی برمیگرده زنش میپرسه:
- خوش گذشت؟
- عالی بود! خیلی کیف کردم!
- خوب حالا چقدر خرجت شد؟
- ده هزار دلار!
خوب معلومه که حسابی دعواشون میشه. خانمه میگه حالا که اینجور شد من هم تنها میرم مسافرت. وقتی برمیگرده شوهره میپرسه:
- خوش گذشت؟
- عالی بود! خیلی کیف کردم!
- خوب حالا چقدر خرجت شد؟
- ده دلار!
- مگه میشه؟
- چرا نمیشه؟ شب اول ده دلار دادم یه نوشیدنی دم بار خوردم, بعد با یه احمقی مثل تو آشنا شدم!
فالگیر: فردا شوهرتون میمیره!
زن: اینو که خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه!
هر زن باهوشی میلیونها دشمن داره: همه مردهای احمق!
وقی خدا مرد رو آفرید داشت تمرین میکرد!
- چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟
- معمولا باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر میبرند!
- به مردی که نود و نه درصد مغزش از بین رفته چی میگن؟
- خواجه!
مرد: عزیزم, من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم!
زن: خیر پیش!
فرق یک مرد با یک گربه چیه؟
- یکیشون یه موجود دله است که بی چشم و روئه و براش مهم نیست که کی بهش غذا میده, اون یکی یه حیوان ملوس خانگیه.
- فرق بین یک مرد باهوش و هیولای لاک نس چیه؟
- هیولای لاک نس تا به حال چند بار دیده شده!
- وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
- هیچی, باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده!
- وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟
- کار نیکو کردن از پر کردن است!
- به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
- بیوه.
- به مردی که نود درصد قوه عقلانیش رو از دست داده چی میگن؟
- بیوه.
- چرا مردها از زنهای خوشگل بیشتر از زنهای باهوش خوششون میاد؟
- چون قدرت چشمهاشون بیشتر از قدرت مغزشونه!
یه پری افسانه ای به یه مرد میگه: یه آرزوت رو بگو تا برآورده کنم. مرده میگه: یه کاری کن که زنم حسابی احمق بشه تا بتونم با خیال راحت بهش دروغ بگم و هی مچم رو نگیره. پریه قبول میکنه و میگه: برو خونه تون. آرزوت رو برآورده کردم. مرده خوشحال میره خونه, میبینه زنش تبدیل به یه مرد شده!
- خانمم درست سه هفته بعد از ازدواجمون فوت کرد...
- خوب پس زیاد زجر نکشیده!
اینم اون وبلاگه
ولی بنظرم یه مقدار زیاده روی کرده
نــــــــه ؟؟
...
به دلیل مسائل امنیتی این قسمت حذف شد
...
ای خدا کاشکی برای آدما
دل بی رنگ و ریا ساخته بودی
کاشکی جای غضب و کینه ی دل
دل پر مهر و وفا ساخته بودی
دیگه قلب آدما از آهنه
کارشون ریا و تهمت زدنه
آدما از همه چی دل بریدن
جای روز به ظلمت شب رسیدن
وای از این تهمت بی جا
وای از این رنگ و ریا
وای از این قلب دو رنگو
دل سنگ آدما
دیگه قلب آدما از آهنه
کارشون ریا و تهمت زدنه
نداره طاقت و تابی
گلی که نداره گلدون
کاخ آرزوی آدم
آخ چه آسون می شه ویرون