یه روز سرد زمستونی بود ، و زمین و زمان پوشیده از برف .حدود یک متری برف اومده بود ، (این مقدار برف و سرما برای آب و هوای شمال یه مقدار غیر عادیه . ) صبح زود با اینکه همه جا برفی بود تصمیم گرفتم بیام بیرون و ببینم چه خبره اما خب بد موقعی رو انتخاب کرده بودم ، داییم مجبور شد تو اون سرما بره دنبال ماشین اونم اونوقت روز به زور یدونه ماشین بنز پیدا کرد (نمی دونم قراضه بود یا نه) من و بقیه دست اندرکاران سوار شدیم رفتیم ر.ش.ت چون بیمارستان اونجا بهتر از شهر خودمون بود .رفتیم اونجا ولی دیدیم اونجا از برف خبر زیادی نیست و فقط گوشه گوشه شهر به اندازه بسته چیپس رو زمین برف باقی مونده (تشبیهو حال کردین ؟) حالا ما با چکمه در پا و پالتو و پتو و کلی لوازم جانبی تو جایی که از برف خبری نبود یه مقدار غیر عادی بودیم و بگی نگی تو ذوق میزدیم. .....
بعدش خواستیم برگردیم خونه ، مادر بزرگم می گه منو گذاشتن لای یه پتو و به شدت پیچیدن دورم که سرما نخورم و راهی خونه شدند. میگه وقتی رسیدیم خونه و پتو رو از دورت باز کردیم صورتت بشدت سرخ شده بود هم از گرما هم از کم هوایی ( اینم از بد شانسی شما) . پوست بدنم سفید رنگ بود و (هست) - الانشم تا یه اتفاقی می افته ، خجالت می کشم یا ... با یه مقدار تغییر وضعیت، صورت سفیدم سریع سرخ می شه و زود لو می رم – این موضوع احساس شدت گرما رو تقویت می کرد.خلاصه اومدم بیرون و به کرهی زمین و آدمهاش افتخار دادم .
بد شانسی منو می بینید من که تو برف ریزان دنیا اومدم تو زندگیم یه برف درست و حسابی ندیدم که باهاش آدم برفی چیزی درست کنم. امسال هم فقط از یه شب تا ساعت 11 صبح فرداش برف اومد و بعد از ظهر هوا آفتابی شد که از شانس من همون 3-4 ساعت صبح هم کلاس داشتم و به دعاهای آقای حجام (دبیر زبان) گوش می دادم که می گفت من زنجیر چرخ ندارم که بر گردم تهران و دعا می کرد برف وایسته ، برف هم انگاری بهش برخورد و رفت و دیگه ازش خبری نشد که نشد . اه به این شانس
آی ایهالناس بشتابید که من یه کشف بزرگ کردم اونم خیلی خیلی بزرگ ، قبلا ها که خیلی از چت بدم می اومد و رو سیستمم مسنجر نصب نمی کردم (حدودا شاید 7-8 ماه پیش) وقتی یه کسی برام کامنت می ذاشت پشتش هم یه سری علامت می ذاشت مثل : :D یا :( و من تو خماری معنی اینا گیج و ویج . بعدها که بنا ببه تقاضای بعضی از دوستام مسنجر نصب کردم و یه مقدار کار کردم فهمیدم قضیه از چه قراره ، ولی نمی دونستم که مثلا:( این چه ربطی به ناراحت بودن داره ، تا اینکه چند روز پیش تصمیم گرفتم یه مقدار آی کیو مصرف کنم بفهمم قضیه از چه قراره به این نتیجه رسیدم که اگه چپرکی به این :( نگاه کنین می شه شکل انتزاعی یه صورت ناراحت و :D شکل ساده شدهی صورت خندون که اون دو تا نقطه نشانگر چشمشونه . شاهکار کردم نه ؟ حالا کم کم رو بقیهی شکل ها هم آی کیو مصرف می کنم ببینم بقیه رو هم می تونم پیدا کنم یا نه .
سلام...
وبلاگ خوبی داری. ولی متن های بلندی مینویسی. شاید بعضی ها به خاطر زیاد بودنش نخوننش.
ناراحت نشی هاااااااااااااااااااا
تولدت مبارک باشه ایشالا همیشه شاد باشی
به وبلاگ من هم یه سری بزن ممنون میشم.
سلام عزیزم خیلی عالی بود در ضمن یه سری هم به من بزن نتایج نظر خواهی اعلام شد
تولدتتتتتتتتتتتتتتت مبارک...زیادم ای کیو مصرف نکن٬حیفه به خدا...