من امروز بعد از ظهر خون به پا می کنم ، صبح ساعت هفت و نیم پاشدم برم کلاس تو آموزشگاه به اصطلاح هنرهای تجسمی ، ظاهرا دیروز کلاس فوق العاده زبان بوده و من یادم رفته بود برم و قرار شده بود که کلاس امروز تعطیل بشه من و یکی از دخترهای کلاس نمی دونستیم ، صبح هی زنگ می زنیم کسی جواب نمی ده هی من می زنم اون می زنه ، دم در هی راه می ریم ، ولی انگار نه انگار . من هیچی ولی اون دختر بیچاره مجبور نگاه های بی شرمانه مردم رو و سر تکون دادن هاشو برای گناهه که نکرده بود تحمل کنه (اونم چه گناهی) ، هی زنگ بزن ، هی بزن ، هیچکی جواب نمی داد ولی می دونستیم این آقای محترم تو هست این از راه رفتنهاش و بستن در ها و زدن کنتور برق کاملا مشخص بود ، من و اون خانم تصمیم گرفتیم حالا که قراره لج لج بازی راه بندازیم ، ما اینقدر می مونیم و در رو با سنگ می زنیم تا یکی از در بیاد بیرون و خودش خجالت بکشه ، ساعت نه و نیم یعنی یکساعت و چهل پنج دقیقه بعد از اولین زنگ اومده پشت پنجره ( اونم نه پشت در) به ما می گه شما دو تا چقدر احمقید تا حالا منتظرید یکی درو برای شما باز کنه ، حالا بدهکارم شدیم ، می گم چرا درو باز نکردی می گه برای اینکه پی ببرم که شما دو تا خیلی احمقید ، مرتیکه بی شعور به من اون دختر فحش داد اونم جلوی چشم مردم . مرتبکه مثلا هنرمنده مثلا نقاشه ولی بویی از هنر و هنرمندانه زیستن نبرده ، سواد درست و حسابی هم که نداره از رو روخوندن متنها هم که کاملا مشکل داره . جوری که مطمئنم اگه دو خط براتون بخونیه شک می کنید که این اآقا سواد ابتدایی داره یا نه .
خلاصه من بهش هیچی بد و بیراه نگفتم ، با اینکه می تونستم و خیلی هم آدم بد اخلاق و بد قلقی هستم تا حالا هم هر وقت همچین مشکلی داشتم خودم حلش کردم ولی اینبار می خوام به بابا و مامانم هم بگم که اونا در جریان باشن بعد از ظهر ساعت 3 می رم اونجا و مطمئنا اونجا حسابی جو رو بر علیه من آماده کرده (بعد از ظهر ترسیم فنی و ریاضی هم داریم) و می ترسم در نبود من در خونه جو خونه رو هم با دروغهاش بر علیه من بشورونه . ولی من امروز تکلیفم رو با این مرتیکه روشن می کنم ... بهش می گم می تونم بهت فحش بدم می گه تو گه خوردی مرتیکه بی شعور (تو تلفنی که ساعت 10 زد و تا دیدم داره فحش می ده قطع کردم تا رودرو با شاهد گرفتن دبیر جوون ریاضی و بچه ها حسابی حالش رو جا بیارم )
من امروز خون به پا می کنم اعصابم حسابی بهم ریخته بودها ولی الان یه کم بهترم ولی دلیل نمی شه تکلیفم رو باهاش روشن نکنم می دونم که همهی بچه های کلاس (چه پسر چه دختر) با من موافقن حتی این دبیرهامون هم از این دل خوشی ندارن . حالشو می گیرم.
بیخیال بابا ...
به خاطر اینه که بهم ریختی ؟؟؟ ..
((:
ببخشید ها تازه حواس پرتی شما بوده به دیگران چه ؟؟
نه مثل اینکه موضوع مهم تر هم شد ..
( ثانیه به ثانیه دارم میخونم ها ) ...!
فحش داد ؟؟؟
حالا شما خونتو کثیف نکن .. ارزش نداره .. D: